برنامه ها و بازی های افزایش هوش و استعداد، واقعیت یا دروغ؟

مشغول ورق زدن کتابی در یکی از فروشگاه‏های عرضه لوازم فرهنگی بودم که پرسش خانمی از فروشنده توجهم را به خود جلب کرد: «آقا سی‏دی… که در تلویزیون تبلیغ می‏کنند، دارید؟» فروشنده پاسخ داد: «نه خانم! چند روز پیش آوردیم ولی تمام شد. پیامک بزنید خودشان برایتان می‏فرستند.» سی‏‏دی مورد نظر را می‏شناختم زیرا بارها تبلیغات آن را در تلویزیون دیده بودم که با هیجان خاصی والدین را برای افزایش هوش فرزندانشان به خرید آن ترغیب می‌کند. پرسشی در ذهنم نقش بست که شاید پرسش شما هم باشد: آیا این برنامه‏ها قابل اعتمادند؟ دکتر نسرین امیری، روان‌پزشک کودک و نوجوان و عضو هیات‌علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی به این پرسش پاسخ داده است.
نظر شما در مورد استفاده از سی‏دی‏های آموزشی که بارها در تلویزیون شاهد تبلیغ آنها بوده‏ایم، چیست؟

متاسفانه این روزها والدین فقط به دنبال راهی یا روشی برای بالا بردن هوش کودکانشان هستند در حالی که کودکان از هوش عقلانی لازم برخوردارند. ما علاوه بر هوش عقلانی، مقوله‏های دیگری به نام هوش هیجانی و هوش معنوی هم داریم که باعث رضایتمندی بیشتر و حتی کسب موفقیت‏های مهم در زندگی می‏شوند.‏ وقتی سعی می‏کنیم هوش عقلانی را ارتقا بدهیم، عملا از پرورش هوش هیجانی بازمی‏مانیم، مثلا احتمالا رابطه‏های اجتماعی کودکی که مدام درحال انباشت اطلاعات ذهنی است کاهش یافته و میزان آموزش کودک در مورد هیجان‌ها و ارتباط‌ها که در بطن واقعی دنیا و روابط انسان‏ها وجود دارد، کمتر خواهد شد. در حالی که ثابت شده هوش هیجانی ارتباط بیشتری با موفقیت انسان‏ها دارد بنابراین وقتی فریب تبلیغات را می‏خوریم، به نوعی به فرزندانمان صدمه می‏زنیم و آنها را از موفقیت دور می‏کنیم.
در این‌باره کار علمی خاصی هم انجام شده است؟

همچنین بخوانید:   کودکان نیز افسرده می شوند

چند سال پیش سازمان ملل فرضیه‏ای مطرح کرد مبنی بر اینکه اگر ارتقای هوش عقلانی باعث بهتر شدن زندگی شود، نفرات اول دانشگاه‏های معتبر دنیا باید خوشبخت‏ترین انسان‏ها در جوامع باشند. سپس براساس این فرضیه، تمام افرادی که در سطح دنیا جزو باهوش‏ترین دانش‏آموزان یا دانشجویان بودند، بررسی کرد و از آنها آزمون رضایتمندی از زندگی گرفت. نتایج واقعا شگفت‏آور بودند؛ نه‌تنها این افراد رضایت زیادی از زندگی‏شان نداشتند، بلکه اتفاقا آدم‏های اثرگذاری هم در دنیا نبودند و ارتباطات اجتماعی‏شان کمتر از سایر افراد بود.
چرا برخی والدین در حد وسواس‏گونه‏ای به فرزندشان فشار وارد می‏کنند تا هوش او را ارتقا دهند؟

برای پاسخ به این پرسش باید والدین را ارزیابی کنیم تا ببینیم چه نقص و اشکالی در آنها وجود دارد که سعی می‏کنند فرزندشان با همه فرق داشته باشد. گاهی هویت انسان‏ها هنگام شکل‏گیری از عوامل مختلفی مثل تحقیر یا برعکس بها دادن زیاد و بیش از اندازه تاثیر می‏گیرد و باعث می‏شود فرد فکر کند از زنجیره انسانی سایر آدم‏ها جداست بنابراین فرزندش نیز با فرزندان دیگران متفاوت است. به عبارت دیگر، زمانی هویت این افراد شکل گرفته که میزان رضایتمندی آنها از زندگی و اعتماد به‌نفسشان در حد بسیار پایینی قرار داشته است. به‌همین‌دلیل چون خودشان به موفقیت‏هایی که در نظر داشته‏اند نرسیده‏‏اند، فرزندانشان را به انجام همه آن کارها ترغیب می‏کنند تا ناکامی‏های گذشته‌شان جبران شود؛ چه دوست داشته باشد یا نداشته باشد.
در چنین شرایطی فرزندان دچار چه مشکلاتی می‏شوند؟

از زندگی طبیعی محروم و به انجام فعالیت‏هایی وادار می‏شوند که در واقع برای رفع نواقص و مشکل‌های والدینشان است.

همچنین بخوانید:   تست سلامت: شاد هستيد يا غمگين؟

آیا میزان هوش کودکان هم با استفاده از این روش‏ها افزایش پیدا می‏کند؟

نتایج تحقیقات نشان می‏دهد برای ارتقای هوش کودکان عقب‌مانده ذهنی یا کودکانی با هوش عقلانی متوسط رو به پایین، باید کارهای آموزشی زیادی انجام دهیم. در نهایت فقط می‏توانیم ۱۰ واحد تست‏ها را تغییر دهیم و آنها را بالاتر ببریم.

از این ۱۰ واحد، مثبت و منفی ۵ واحد هم می‏تواند کم و زیاد شود بنابراین به نظر می‏رسد با کارهایی که برای ارتقای هوش این کودکان انجام می‏دهیم، در یک دور باطل قرار می‏گیریم زیرا ما فقط سرعت پاسخ‏دهی بچه‌ها را به مسائل افزایش می‏دهیم نه هوش آنها. آنچه رخ می‏دهد، رشد حافظه است نه رشد هوش.
چه باید کرد؟

والدین باید فضای مناسبی برای کودکان فراهم کنند تا خلاقیتشان از حالت بالقوه به بالفعل برسد. درست مانند اینکه شما نور، آب، خاک و دمای مناسب برای یک گیاه را فراهم کنید، سپس منتظر بمانید براساس ژنتیک و عوامل بسیاری که در خود دارد، رشد کند و گل بدهد. کودکان ما هم مانند همین گل هستند. والدین باید آنها را از نظر تغذیه‏ای، فضای آموزشی مناسب، عشق و محبت، ارتباط با دیگران به‌خصوص همسالان و… تامین کنند. تربیت سختگیرانه، آینده فرزندان را با مشکل مواجه خواهد کرد.

از برقراری ارتباط‏های اجتماعی ناتوان می‌مانند و در ازدواج شکست می‏خورند. همین مسائل است که آمار طلاق کشور را در چند سال اخیر به ۵۰ درصد در ۴ سال اول زندگی افزایش داده است. هر چند که بسیاری از همین زوج‏ها هوش عقلانی بالایی هم داشته ‏اند.

این مطلب دارد بدون نظر

یک نظر بدهید