نقد فیلم جوکر

جوکر فیلمِ جوکر Joker ، در عین اینکه در قسمت‌های مختلف داستان و به خصوص در کلیات، به داستان اصلی متعهد است اما رویکرد داستانی‌اش در راستای تکمیل شخصیت درونی آرتور فلک و چکونگی تبدیل شدن آرتور به جوکر است.

نمونه‌هایی از وفاداری به داستان اصلی را در موارد متعددی میتوان دید از جمله : او همچون جوکر Killing Joke، یک کمدین ناموفق است که در کار خود به کلی شکست‌خورده است و حتی توان اداره‌ی زندگی خود را ندارد. او در نقش یک دلقک (Clown) به دلقک‌بازی برای رستوران‌ها یا نهایتا در مهد‌کودک مشغول است. دیوانگی جوکر در او به شکل بیماری روانی Pseudobulbar affect یا ناخویشتن‌داری عاطفی، نمود پیدا کرده که در پیِ آن، خنده‌ها یا گریه‌های هیستریک برایش ایجاد می‌کند. وجهه‌ی خندان جوکر نیز در آرتور فلک، از اثرات همین بیماری به وجود آمده است که او مدام در استرس و خنده‌های عصبی است. او همچون جوکر به شدت غمگین است اما به نظر خوشحال میرسد. مادرش او را هپی (happy) صدا میزند. درحالیکه در سکانس مرگ مادرش در بیمارستان، به او می‌گوید که هیچگاه خوشحال نبوده است. همچنین جمله‌ی اولی که به چشم مددکار آرتور در جلسه‌ی روانشناسی میخورد که در آن آرتور نوشته است : “من فقط امیدوارم مرگم بیشتر از زندگیم با عقل جور دربیاد”، دقیقا همان جمله‌ایست که بتمن دوران طلایی در وصف جوکر می‌گوید که ” فقط با عقل خودش جور در میاد”. همچنین همانطور که جوکر، در داستان بتمن، پلیس گاتهام را تهدید کرد که ” امروز سه نفر از شهروندان محترم گاتهام را در زمانهای معینی خواهم کشت”، در این فیلم نیز او ۳ نفر از شهروندان گاتهام سیتی را میکشد که بعدا توماس وین آنها را شهروندان محترم و نیکوکار گاتهام معرفی میکند. و مهمتر از همه ربط و نسبتی است که کارگردان (Todd Phillips) در این فیلم، بین آرتور فلک (جوکر) و بروس وین (بتمن) برقرار می‌کند و به نوعی این تعلیق را در مدت قابل توجهی از فیلم ایجاد میکند که جوکر و بتمن (که البته هنوز کودک است) با یکدیگر برادرند و شاید تمام مشکلات بعدی آنها نیز از همینجا نشات بگیرد. البته آرتور با رو شدن پرونده روانی مادرش و حرف‌های توماس وین، متقاعد میشود که مادرش متوهم است. اما شاید ریشه‌ی درگیری احتمالی او با بروس وین (بتمن احتمالی آینده) را بتوان در دیالوگی که بین آرتور و توماس وین در دستشویی اتفاق می‌افتد، جستجو کرد؛ جایی که آرتور میگوید : “من هیچی از تو نمیخواستم. شاید فقط مهربونی میخواستم … فقط یه بغل ، بابا!!! فقط میخواستم یکم بهم خوبی کنی” و فقدان این توجه و خوبی در جوکر حس حسادتی نسبت به بروس وین ایجاد میکند که آن دو را تا ابد دشمن یکدیگر باقی میگذارد.

همچنین نمایش اتفاق معروفِ قتل توماس وین و همسرش در مقابل چشم بروس وین (بتمن) که به نوعی میتوان گفت حادثه‌ی خلق بتمن است، در این فیلم نیز تکرار میشود و بدون شک مقصر این ماجرا کسی جز جوکر نیست. همانطور که پلیسی که جوکر را میبرد نیز می‌گوید “که همه‌ی این اتفاقا تقصیر توئه”.

باز هم کارگردان فیلم جوکر Joker هدفی دارد که تو گویی قصد دارد تولد شخصیتی مثل بتمن را به نوعی به جوکر نسبت دهد. جوکری که حالا دیگر آرتور فلک نیست و روح عصیانگر جوکر در او متجلی شده است. جوکری که از دلِ حادثه‌ی قطار و درگیری با کارمندان توماس وین متولد شده است. با آنکه متولد شدن جوکر و بتمن و … حاصل صرفا یک اتفاق نیست و کل فضای جامعه و شخصیت درونی این افراد، آنها را به این سمت و سو می‌کشاند. اما این حادثه‌ی محوری، یک نماد قابل توجه است که درباره‌ی آرتور فلک و تبدیل شدن او به جوکر، به شکل بسیار درخشانی اتفاق می‌افتد. درحالیکه آرتور به شکل دیوانه‌واری می‌خندد، چراغ‌های مترو روشن و خاموش می‌شود، صدای هوای تونل، کل فضا را برداشته است و فقط طنین گلوله است که می‌تواند اثرات ۷ نوع دارو را از بین ببرد و جوکرِ نهفته در آرتور را بیدار کند. تطابق دوگانگی خاموشی و روشنی در ذهن آرتور، مقارن می‌شود با روشنی و ظلمت و از درون ظلمت، آرتورِ بی‌دست و پای مظلوم به هیولای درونِ خود بیدارباش می‌دهد. او دیگر نمی‌خواهد زیر دست و پای یک جامعه‌ی کثیف له ‌شود و تو گویی زمان آن رسیده است که وجدان خشمگین اجتماع، در چهره‌ی خندان جوکر، اسلحه‌ی انتقام را بیرون بکشد تا مرحمی باشد بر عقده‌های فروخفته‌ی این روح خسته که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. در این هنگامه‌ی شکوهمند است که جوکر متولد می‌شود.

نقد کامل فیلم را اینجا بخوانید.

نقد فیلم، جشنواره فیلم فجر، فیلموویز، سینمای جهان

این مطلب دارد بدون نظر

یک نظر بدهید